اندیشه ی نوین اسلامی
اندیشه ی نوین اسلامی

اندیشه ی نوین اسلامی

راز دلار

بلا نیز بیان شد که 9 و 11 از اعداد مقدس ماسونها هستند لذا نباید تعجب کرد اگر حادثه برخورد دو هواپیما با برج‌های دو قلوی تجارت جهانی در روز یازده از ماه نهم اتفاق بیافتاد , و سپس 911 روز بعد از آن ، حادثه بمب گزاری در مادرید به وقوع بپیوندد . طراحان این اتفاقات از سالها پیش و بر مبنای پیشگویی‌های نوستراداموس کابالیست آن را طراحی نمودند تا به زور هم که شده است پیشگویی اعقاب خود را به تحقق برسانند. لذا برج‌های دوقلوی تجارت جهانی که برمبنای الگوی دو ستون معبد سلیمان " بواز "و "جاکین" ساخته شده بود گیت و دروازه ورود ماسونها به نظم نوین جهانی گشت و به بهانه دو برج به دو کشور مسلمان حمله شد

 بی شک باید  سمبولیسم و نماد گرایی را جز لاینفک جریان فراماسونری دانست جریانی که موجودیت آن بیش از هر تمدن دیگری با پاگانیسم مصر باستان گره خورده است . که قبلا در مقاله ای دیگر با عنوان "نماد های ماسونی مصر باستان" مفصل به آن پرداختم .

اصولا صحبت از نماد گرایی ماسونی نه در این مجال بلکه خود فرصتی مفصل می طلبد اما آنچه قصد دارم در این جستار به آن بپردازم صرفا نماد گرایی این جریان در دلار آمریکاست که به طرز شگفت انگیزی گویا مرامنامه و مانیفست یهودی– فراماسونری  آنهاست تا وسیله ای برای داد و ستد.

ششم ژوئیه سال 1785کنگره آمریکا ( که در آن زمان، تنها یک مجلس بود) به اتفاق آراء دلار«« Dollar  را واحد پول آن کشور قرار داد.

 پیش از استقلال ایالات متحده یعنی در 4 ژوئیه 1776 ، پول انگلستان (لیره) در 13 مهاجر نشین انگلیسی آمریکای شمالی رایج بود.

 در جریان انقلاب، آمریکائیان سکه نقره ای اسپانیا به نام «دلار» را که در مکزیک رایج بود وسیله داد و ستد قرار داده دادند و به همین دلیل نام پول ملی خود را «دلار» گذاشتند.

سکه دلار نقره ای از قرن چهاردهم بیش از سه قرن به نام «تالرThaler، دالر، تلار و دلار» در اروپا رایج بود که اسپانیایی ها آن را حفظ کردند و به مستعمرات خود در قاره آمریکا منتقل ساختند.

اس با خط عمودی« $» که علامت بین المللی دلار است نیز از اسپانیایی ها اقتباس شده که پول خود را با علامت P (پی) مشخص می کردند و این «P» در آمریکای شمالی به تدریج و در جریان نوشتن به شکل «$» درآمد.(1)

روند گنجاندن نمادهای یهودی – ماسونی در اسکناس 1 دلاری ختم نگشت و تمامی اسکناسهای بعد از آن نیز از این امر مستثنا نبودند.

اما اسکناس 1 دلاری به عنوان نخستین اسکناس و از طرفی دیگر به لحاظ تعدد نشانه های ماسونی از اهمیت ویژه ای برخوردار است که کشف رمز از آن نیات پشت پرده و مخوف طراحان نظم نوین جهانی را آشکار می سازد.

پیش از پرداختن به این مسئله توضیحی اجمالی  راجع به برخی  اعداد مقدس ماسونها را لازم می دانم .

نخستین عدد 9 است که به حلقه 9 نفره زنجیره ماسونها ، تعداد استادانی که در جستجوی حیرام رفتند تعداد ضربه های درجه استادی و...(3) اشاره دارد.

 دومین عدد 11 است که آن نیز به دوستون بواز و جاکین که بنا بر اعتقاد ماسونها  در ابتدای معبد سلیمان قرار داشتند، عرض حمایل استاد به سانتی متر (مجموع ستارگان 5 و 6 پر)، تنها عدد دورقمی که اکر برعکس شود تغییر نمی کند و ...(4) اشاره دارد.

سومین عدد 13 است که بی شک از مهمترین نشانه های  تعلق فراماسونری به یهودیان و مصر باستان است که دلایلی از قبیل اتفاق موسوم به  پوریم در 13 فروردین در عهد خشایار شاه ، 13 تکه از بدن اوزیریس که توسط ایسیس(خدایان مصر باستان) پیدا شد ، خیانت سیزدهمین نفر(یهودا اسکاریوتی) به حضرت مسیح (ع) و ... مد نظر است.

چهارمین عدد 33 است که اشاره دارد  به 33 رتبه و درجه فراماسونری ، حاصل ضرب عدد مقدس ماسونها یعنی یازده در سه مرتبه شاگردی- ابزار یاری و استادی (11* 3=33) ، سن حضرت مسیح هنگام کشته شدن(البته به نشان تمسخر مسیح توسط یهودیان) و...

پس از این مقدمه نسبتا طولانی در ذیل به ترتیب به برخی از نشانه ها ی یهودی- ماسونی موجود در یک دلاری اشاره می گردد:
                       

الف : نمادهی ماسونی در روی 1 دلاری:

 

 1- درج تصویر جرج واشنگتن به عنوان اولین رییس جمهور آمریکا که فراماسون اعظم و دارای درجه   33  در این تشکیلات بود البته بنای یاد بود وی در واشنگتن مملو از نشانه های ماسونی است.

2- استفاده از 13 دایره در مهرسبز رنگ  وزارت دارایی امریکا در شکل ^ مانند . البته خود شکل ^ ، نماد مردانگی در مصر باستان و در میان یبوسی ها بوده  و اشاره به یکی از شرایط اصلی عضویت در لژهای فراماسونری یعنی مرد بودن دارد  که تاثیر آن در درجه نظامیان کنونی (گروهبان و استوار) کاملا مشهود است.

3- استفاده از مجموع 13 برگ و میوه در سمت چپ و راست تصویر جرج واشنگتن(دایره های قرمز رنگ)

4-  استفاده از 33 حلقه در قسمت چپ و راست در پایین دلار (بیضی های سبز رنگ) که گویای 33 حلقه زنجیر وار رتبه های ماسونی برای رسیدن به مقام استادی اعظم یا بزرگ بازرس کل (همان فراماسون درجه 33 )است.
                    
                       

5 – گنجاندن تصویر جغد در گوشه بالایی و سمت راست دلار به گونه ای کاملا ماهرانه و مخفیانه که به سادگی قابل رویت نیست و نیاز به بزرگنمایی بسیار زیادی دارد .(دایره ها و فلش آبی رنگ)نا گفته نماند که جغد نماد یهودی مارانوس (یهودی که برای پیش بردن اهدافش دین خود را مخفی میکند) است و به این نکته اشاره دارد که کشور ایالات متحده با چه اندیشه و مبانی فکری تاسیس گشته است البته فقط و فقط ذکر نقش  یهودیان و پیوریتنهای موثر در تاسیس امریکا خود به تنهایی کتابی قطور می شود که فرصتی دیگر را  می طلبد.در تصویر هوایی از کنگره آمریکا نیز به سهولت می توان تصویر جغد را در اطراف این ساختمان تشخیص داد.

                 
6- نباید از طراحی های تار عنکبوت مانند زمینه دلار به سادگی گذشت چراکه به طرز ماهرانه ای سمبل ها ونمادهای مورد احترام و تقدیس ماسونها و یهودیان را در آن خواهید یافت . به عنوان نمونه خرگوش     نیم رخ که چشم چپش به سمت بیننده است دقیقا در روبروی تصویر پنهانی جغد برایتان به رنگ سفید مشخص گشته است.

(لوگوی    p   l   a   y   b   o   y  که از نشانه های غیر اخلاقی و سین کاف سین است نیز از همین نماد گرفته شده است)

شایان ذکر است از دیدگاه سمبولیک برخی حیوانات مانند مار ، جغد ، خرگوش ، ققنوس(پرنده افسانه ای) و بز برای ماسونها و شیطان پرستان مقدس هستند اما از این میان جغد به سبب گردش سیصدو شصت درجه ای گردنش و نیز خرگوش به دلیل اینکه همیشه بیدار است نماد هوشیاری و تسلط گشته اند. که از دیدگاه ماسونها این خصیصه بسیار مهم می نماید و الگوی چشم جهان بین که در باره آن سخن خواهیم راند نیز گواهی بر این مدعاست.

از سوی دیگر نیز اگر دقت فرمایید با فرهنگ سازی جریان فراماسونری از طریق کارتونها ، داستانها و.. خرگوش نماد با هوشی ، جغد و بز نیز نماد حکمت و دانایی گشته اند .
                

ب: نمادهی ماسونی در پشت 1 دلاری:

1 - مهر بزرگ امریکا:

قبل از تعطیلی مجلس آمریکا در تاریخ چهارم جولای 1776، کمیته ای انتخاب شده بود تا مهری برای این کشور تهیه نمایند. اعضای کمیته 5 نفر بودند که سه نفر از آنها شامل بنیامین فرانکلین، جان آدامز و توماس جفرسون می شد که پیش نویس بیانیه استقلال آمریکا را تهیه کردند.

ایشان افراد اولین کمیته به حساب می آمدند. قبل از آن که طرح مهر به تصویب نهایی برسد، دو کمیته دیگر و جمعا 14 نفر و به مدت 6 سال بر روی آن کار کردند. طرح نهایی که در تاریخ 13 ژوئن 1782 مورد تصویب مجلس قرار گرفت، توسط چارلز تامپسون با سمت منشی به مجلس ارایه شد. وی در این طرح پیشنهادات مشاوران و هنرمندان هر سه کمیته را لحاظ کرده بود. نکته جالب در این میان تعلق تقریبا تمامی افراد این کمیته ها به تشکیلات فراماسونری بود لذا بررسی به کار گیری نماد های گوناگون ماسونی در مهر رسمی ایالات متحده امریکا که  به سبب تعدد ، باید آنرا مهر ماسونی امریکا دانست. از اهمیت ویژه ای برخوردار است .
                                         
                     
اگر اندکی دقت فرمایید عقاب که نماد پرنده زئوس خدای یونان باستان است در پنجه راست خود شاخه زیتونی شامل 13 برگ و 13 میوه نگه داشته ،  و در پنجه دیگر 13 تیر .

دم عقاب دارای 9 پر است از سویی دیگر هر بال این عقاب 33 پر دارد که قبلا راجع به این اعداد توضیح داده شد.

در منقار عقاب نواری قرار دارد که بر روی آن به زبان لاتین نوشته شده (E PLURIBUS UNUM) که به معنی  "وحدت از کثرت" است (اشاره به ایالات متحده) اما نکته جالب تعداد حروف این جمله  بوده  که شامل13 حرف است .

بر روی سر عقاب 13 ستاره قرار گرفته که در مجموع یک ستاره شش پر(ستاره داوود) را تشکیل میدهد.که نشان از تعلق امریکای 227 سال پیش به یهودیان و مارانوس ها دارد .

 بر سینه عقاب سپری قرار دارد که بر روی آن 13 خط قرمز و سفید (پرچم امریکا) نقش بسته گفتنی است رنگ قرمز و سفید رنگ دو ستون معروف ماسونها یعنی بواز و جاکین بوده است .(5)

 البته در دلار به جهت سیاه سفید بودن، این رنگها مشخص نیست . و دیگر اینکه دلیل مذکور علت و تفکر پشت پرده طراحی پرچم امریکا نیز محسوب   می شود.

در مهر بزرگ صورت عقاب به سمت پنجه ای است که شاخه زیتون(به عبارتی شاخه درخت غار) را نگاه داشته است. صورت عقاب در مهر ریاست جمهوری در جهت مخالف یعنی به طرف پنجه ای بود که تیرها را نگاه می داشت تا این که در سال 1945 "هری ترومن" سی و سومین رییس جمهور امریکا دستور طراحی مجدد آن را به سمت شاخه زیتون صادر کرد.(6)

 در واقع ترومن پس از حمله وحشیانه  اتمی به ژاپن و به شهر هیروشیما و ناکازاکی در نزدیکی مدار 33 درجه زمین !!! و معرفی کشورش  به عنوان ابر قدرت جهان این دستور را داد تا با گرداندن سر عقاب از سمت تیر ها (نماد جنگ)به سمت شاخه زیتون (نماد صلح) چهره کریه و خون خوار امریکا را اندکی تطهیر کند و در لفافه آغاز نظم نوین جهانی را اعلام نماید.شایان ذکر است سال 1945 سال طلاییی ماسونها بود و آنها خود را از پیش برای آن مهیا کرده بودند چراکه اگر سال استقلال امریکا 1776 را از این سال(1945) کسر کنیم عدد حاصل یعنی 169 حاصلضرب 13 در خودش می شود (13*13 =169).

2 - در سمت راست مهر ماسونی دلار و نیز در منتها الیه سمت چپ دلار (داخل بیضی های قرمز) 13 میوه قرار گرفته است .

3- در وسط دلار عبارت (IN GOD WE TRUST) به معنی ما به خدا اعتقاد داریم (داخل بیضی آبی رنگ) نوشته شده است که ممکن است ما را قدری سردر گم  و دچار پارادوکس گرداند ولی در حقیقت این عبارت برای اولین بار در سال 1957  و در اوج  کشمکش های جنگ سرد با شوروی بر روی دلار نقش بست چراکه شوروی عملا کمونیسم و بی دینی را ترویج می نمود و آمریکا برای جلب نظر کشور های مسیحی و عموما دین مدار دست به این اقدام زد.(7)

جالب اینجاست به محض پایان یافتن جنگ سرد طرحی برای حذف این عبارت از پشت دلار به کنگره رفت که به جهت فشار افکار عمومی تصویب نشد و لی ماسونها که در نهان هیچ گونه سنخیتی بین خود و خدا نمی دیدند ، در یک اقدام شیطنت آمیز در ماه مارس سال 2007 با حذف این عبارت ( IN GOD WE TRUST)  از سکه های یک دلاری یادبود جرج واشنگتن ، اندکی از افکار شوم و دین ستیزانه خود را آشکار نمودند که در نهایت مجبور به عذر خواهی از مردم آمریکا شدند .

 سوای تمامی دلایل مذکور چه دلیلی دارد که یک کشور بر روی اسکناس خود عبارت ما به خدا اعتقاد داریم را قرار دهد مگر دیگر کشور ها که چنین کاری نکرده اند به خدا اعتقاد ندارند! در واقع می بایست این اقدام سردمداران امریکایی را نوعی وانمود سازی دانست. شبیه فرد دروغ گویی که تکه کلامش "من از دروغ بدم می آید" است.

                     

4- مهر اعظم ایالات متحده امریکا :

این مهر به شکل کنونی آن در زمان رزولت بر روی دلار قرار گرفت شما می توانید آنرا درسمت چپ دلار مشاهده فرمایید همانگونه که مستحضر هستید تصویر هرمی نامانوس به چشم می خورد که نماد هرم خئوپوس مقبره فرعون و نشان عالی انجمن های فراماسونری است.

این هرم از 13 ردیف سنگ چین تشکیل شده است و در مجموع 72 خشت دارد که اشاره دارد به  72 نیرو یا  نام خدای کابالیستها.(8) که البته کاربرد آن در موارد دیگری نیز دیده شده است مانند تعداد نفر های عضو در حلقه " صاحب دلان"  (9)

بر روی این هرم به لاتین عبارت 13 حرفی  " ANNUIT COEPTIS " به معنی خدا همیشه یاور ماست ، نقش بسته است که به گونه ای دیگر همان عبارت " IN GOD WE TRUST " است .

البته عده ای از زبان شناسان غربی آنرا  "announcing conception"به معنی "آشکار کردن رشد مخفی" معنی نموده اند چراکه conception"" در زبان انگلیسی " لقاح‌ تخم‌ وشروع‌ رشد جنین‌ " معنی می دهد که مفهوما به معنای آشکار کردن فعالیتهای  شبکه مخفی فراماسونری در نظم نوین جهانی است.

در زیر این هرم عبارت " NOVUS ORDO SECLORUM " به زبان لاتین نوشته شده است.

 که به معنای"NEW WORLD ORDER" یعنی "نظم نوین جهانی " یا "حکم جدید برای جهان" است که شما بارها آنرا در سخنرانی های سردمداران امریکا علی الخصوص بوش پدر و پسر و اوباما شنیده اید.(10)

 برخی نیز این عبارت لاتین را "new order of the secular" به معنی "نظم جدید سکولاریسم " معنی نموده اند.

مجموع برگها و میوه های موجود در پشت دلار 72 عدداست که همانگونه که توضیح داده شد نشان از نفوذ کابالیستهای یهودی در امریکاست.

پشت هرم بیابانی لم یزرع قرار دارد و جلوی آن گیاهانی روییده است . منظور از بیابان آشوب در اروپا و جنگ های متوالی است که ماسونهای آمریکا به امید تاسیس حکومت جهانی ِ ماسونی – یهودی خویش.خود را از آن بیرون کشیده و اولین کشور ماسونی جهان را تاسیس نمودند.

شاید برایتان تعجب آور باشد که چرا این هرم شکلی نامانوس داشته و راس آن جدا ودر وسط آن چشمی نورانی قرار دارد. این چشم نماد "RA" از خدایان  مصر باستان است که در پاگانیسم یونانی چشم لوسیفر یا همان چشم شیطان است ، یونانیان آنرا ستاره صبح (11)       می دانستند و همواره آن را به صورت درخشان  ترسیم می نمودند.

با اینکه شاید اندکی از موضوع اصلی فاصله بگیریم ولیکن ذکر حدیثی از امیر المومنین در پاسخ به شخصی که از وی در مورد دجال پرسیده است را مفید میدانم. ایشان در پاسخ به این شخص می فرمایند: عینه الیمنى ممسوحه والأخرى فی جبهته تضیء کانها کوکب الصبح (چشم راست ندارد و چشم چپش در وسط پیشانی اش قرار گرفته نور می دهد گویا ستاره صبح است) . (12)

 راستش انسان از این همه شباهت به شگفت می آید چراکه اگر تصویر را زوم کنید از شکل ابرو و گوشه چشم روی هرم متوجه خواهید شد که این چشم ، چشم چپ است و از سوی دیگر نورانی بودن آن و نیز اینکه لوسیفر را  در اسطوره شناسی یونانی ستاره صبح     می دانند انسان را حیرت زده می کند.

چشم لوسیفر بر همه جهان نظارت داشته و هنگامی که نظم نوین جهانی به ثمر برسد (تخرییب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان و حکومت علنی ماسونی - یهودی برجهان) قسمت فوقانی هرم به بدنه آن خواهد چسبید. اگر اندکی دقت فرمایید متوجه الگوی استفاده از چشم چپ در این مورد نیز خواهید شد (13)

در واقع گروه فرانکلین میخواستند که مهر منعکس کننده مشیت الهی باشد و در این راستا بلاتکلیفی اسباط  اسرائیلی را به نمایش بگذارد. یعنی تا روزی که دوباره یهودیان به معبد سلیمان باز نگردند این هرم نا تمام خواهد ماند.
                       
             
در قاعده هرم عبارتی (اعداد) یونانی "MDCCLXXVI" نقش بسته که از نظر ارزش عددی (جمع حروف به صورت ابجد)  همانگونه که در تصویر می بینید برابر با 1776 سال استقلال امریکاست . اما اگر این حروف را بر روی اهرام ثلاثه مصر باستان در نظر بگیرید  جمع قاعده این اهرام همانگونه که در تصویر محاسبه شده است برابر با 666 می شود که عدد  لوسیفر یا همان شیطان است.

البته ماسونها بارها تلاش کردند تا با دلایل واهی این وابستگی شدید خود به کابالای یهود و مصر باستان را مخفی نگه دارند برای نمونه  جوزف کمبل ،اسطوره شناس معروف ، می گوید:

هنگامی که در سطوح پایین هرم قرار دارید،می توانید این سو یا آن سو باشید.اما هنگامی که به راس می رسید همه نقاط به یکدیگر می رسند و اینجاست که چشم خداوند(!!!) گشوده میشود.

عبارت"ANNUIT COEPTIS" عقیده فرانکلین بود که یک نفر به تنهایی نمی تواند کاری انجام دهد اما چند نفر با کمک خدا قادر به انجام هر کاری هستند.(14)

اکنون قضاوت با شما ست آیا این نمادها و نوشته های عجیب این معنا را می دهد؟ آیا برای بیان اینکه به کمک خدا نیاز داریم باید چشم چپی را در حالت جدا و درخشان  بر روی هرم خئوپوس قرار دهیم ؟ !!!! و...

اگر هرم گیزا یا خئوپوس را در درون یک ستاره شش پر(ستاره داوود) قرار دهیم نتیجه شگفت آور خواهد بود به گونه ای که حروفی که در منتهی الیه گوشه های ستاره قرار می گیرند(مطابق تصویر) واژه "MASON" را می سازند.

5- استفاده از تکنیک ORIGAMI :

اریگامی تکنیکی است که در آن با تا زدن و یا برش کاغذ بتوان شکلهای گوناگونی درست کرد. در طراحی دلار به طرز هنرمندانه و ماهرانه ای از این تکنیک بهره برده اند که البته در طراحی اسکناسهای دیگر دلار نیز از آن استفاده شده است.ولی در خود اسکناس 1 دلاری موارد متعددی وجود دارد که برای نمونه یک مورد آن همانگونه که در تصویر مشاهده می فرمایید توضیح داده می شود.
                          
اگر عدد 1 در گوشه دلار را از وسط به صورت عمودی تا بزنید شکل شماره 1 حاصل می گردد با تکرار این شکل به صورت تقارنی شکل شماره دو به دست می آید از به هم چسباندن این دو شکل و پاک کردن فضای اطراف آن در نهایت شکل 4 که سر مار است حاصل می شود .
گفتنی است این مورد یکی از موارد استفاده از خطوط تار عنکبوتی زمینه دلار است و طراحان دلار موارد متعدد دیگری را نیز نهان نموده اند.

همان طور که قبلا نیز گفته شد مار حیوان مورد علاقه ماسونها و شیطان پرستان است . تا جایی که آن به عنوان  حیوان خانگی خود استفاده می نمایند. (15)

اما نکته جالب و مهم اینجاست که بعد از این تکنیک اریگامی بر روی سر مار عبارت"OMO" حاصل می شود که بنا به عقیده شیطان پرستان اولین واژه هستی است که شیطان آن را به انسان آموخت. هم اکنون نیز در جلسات ورد خوانی و آیین پرستش " RITUAL" شیطان این واژه مکررا مورد استفاده قرار میگیرد.

 همانگونه که عرض نمودم از تکنیک اریگامی در طراحی دلار های جدید بیشتر استفاده شده است اما با توجه به طولانی شدن این مقاله  از بیان موارد دیگر اجتناب نموده و تنها یکی از شواهد دسیسه فراماسونها در طراحی حادثه یاز ده سپتامبر را بیان می نمایم .
                                            
قبلا نیز بیان شد که 9 و 11 از اعداد مقدس ماسونها هستند لذا نباید تعجب کرد اگر حادثه برخورد دو هواپیما با برج های دو قلوی تجارت جهانی در روز یازده از ماه نهم اتفاق بیافتاد , و سپس 911 روز بعد از آن ، حادثه بمب گزاری در مادرید به وقوع بپیوندد . طراحان این اتفاقات از سالها پیش و بر مبنای پیشگویی های نوستراداموس کابالیست آن را طراحی نمودند تا به زور هم که شده است پیشگویی اعقاب خود را به تحقق برسانند.

لذا برج های دوقلوی تجارت جهانی که برمبنای الگوی دو ستون معبد سلیمان " بواز "و "جاکین" ساخته شده بود گیت و دروازه ورود ماسونها  به نظم نوین جهانی گشت و به بهانه دو برج به دو کشور مسلمان حمله شد.

در ساختگی بودن حادثه یازده سپتامبر هیچ شکی نیست و دلایل و مدارک مستدل و مستند غیر قابل کتمانی وجود دارد که تبیین آنها در این مقاله و در این مجال نمی گنجد اما با  توجه به موضوع مورد بحثمان یعنی نشانه های ماسونی دلار، استفاده از تکنیک اریگامی  نتایج باور نکردنی را بر ملا می سازد
        

گر مطابق شکل اسکناسهای 5 ،50،20،10 و100 دلاری را مطابق الگو(تقریبا شبیه موشک) تا بزنید نخست (شماره یک) در 5 دلاری دو برج سالم را مشاهده می کنید.

در 10 دلاری (شماره 2) نوک برج ها آتش می گیرد، در 20 دلاری (شماره 3) آتش گسترش بیشتری پیدا کرده و پایین تر آمده  و نهایتا در 50 دلاری (شماره 4) هردو برج فرو می ریزند و در اسکناس صد دلاری (شماره 5) فقط دود حاصل از سوختن آنها ست که دیده    می شود.

آنچه در این جستار بیان گشت صرفا دلایلی کلی از ارتباط  دستگاه بنیانگذاران و حکومت گردانان ایالات متحده  با عقاید الحادی ، کفر آمیز و شیطانی  را بیان می دارد ، صد البته تبیین جزجز فعالیتها و دسیسهای آنها مثنوی صد من خواهد شد و حتی آنچه در باره دلار بیان گشت  اندکی از ماجرا بود. نویسنده تحقیقات بیشتر در این زمینه را به شما خوانندگان عزیز و گرامی محول می گرداند. ان شا الله در آینده به گوشه های دیگری از دسیسه چینی های  این جریان اشاره خواهد گشت.

 

علی اکبر رائفی پور PORSMAN@YAHOO.COM

 پینوشت:

http://www.iranianshistoryonthisday.com/farsi.asp (1)

(2) عدد13برخلاف عموم تمدن ها و ادیان جهان عدد مقدس و خوش یمن یهودیان و ماسونهاست

(3) برادری نوشته استفن نایت/ نشر شباویز/ترجمه فیروزه خلعتبری / بهمن ماه 1368/ صفحه 68

(4) همان / صفحه 69

(5) رنگ های آبی ، سفید ،قرمز و ارغوانی از  رنگهای کابالیستها است.

(6) http://www.iranianshistoryonthisday.com/farsi.asp

(7) http://www.answers.com/topic/in-god-we-trust

(8) www.theallseeingeye.tv/The_American_Dollar.html‎

(9) رجوع کنید به مقاله عبدلله شهبازی با عنوان " دماوند و فرقه‌های رازآمیز "

(10) LIFE IS NOW  (زندگی همینی است که هم اکنون در آن به سر می بری ) یکی از مهمترین شعارهای مشهور در امریکاست اما نکته جالب واژه NOW است که در واقع به صورت اختصاری بیان گر NEW ORDER WORLD  است. لذا باید آنرا اینگونه ترجمه نمود "زندگی نظم نوین جهانی یا سکولاریته است"

(11) واژه لاتین «لوسیفر»، به معنی «ستاره صبحگاهی»، نام دیگری است برای ستاره زهره (ونوس). در پاگانیسم رومی، لوسیفر «ژوپیتر» نام داشت و خدای خدایان بود. «ژوپیتر» در یونان باستان «زئوس» نامیده می‌شد. «زئوس» نیز به معنی «نورانی» و «درخشان» است. طبق باور شیطان‌پرستان، سرانجام «لوسیفر» با «ماشییح» (مسیح) به تعامل و مصالحه خواهند رسید و «مسیح» زمین و زمینیان را در سهم «لوسیفر» قرار خواهد داد. و در عوض آسمان از آن وی و یارانش  خواهد بود !!!

(12) مکیال المکارم.ج1.ص246

(13) رجوع کنید به مقاله ای از نویسنده با عنوان"اسطوره های ماسونی مصر باستان"

http://www.antisemitism.blogfa.com/post-4.aspx

(14) http://www.unique-design.net/library/myth/image.html

(15) ماربه دلایل گوناگونی برای ماسونها و شیطان پرستان مقدس است که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود:

الف: ابلیس برای آنکه بتواند آدم و حوا را وسوسه کند خود را به شکل مار در آورد ،  به پای طاووس پیچید و داخل بهشت شد.

ب: در اسطوره شناسی مصر باستان مار نماد پادشاهی و استیلا است . و این مار آپپ است که در دنیای زیرین با خدای خورشید می جنگد لذا ماهیتی شیطانی دارد.برای مطلعه بیشتر در این زمینه منبع (13) مراجعه فرمایید.

ج: مار به دلیل پوست اندازی نماد تناسخ در تمدن های کفر آلود است.

د: شیطان پرستان اعتقاد دارند که شیاطین هنگامی که تجسم می یابند بیشتر به شکل مار هستند.در روایات آمده است شخصی نزد حضرت رضا علیه السلام آمد و از ایشان درباره لقب سید الساجدین سوال کرد. حضرت رضا علیه السلام فرمودند: روزی جدم حضرت سجادعلیه السلام مشغول نماز بودند. ناگهان از گوشه ای مار عظیم الجثه ای به سمت حضرت آمد و انگشتان پای ایشان را نیش زد. امام سجاد علیه السلام برافروخته شد و مشخص بود که بسیار متألم شده اند، اما تغییری در اذکار وحالت امام علیه السلام مشاهده نشد. مار بسیار حضرت را آزار داد آنگاه  به حال اولیه خودباز گشت، که همان شیطان بود. کنار حضرت ایستاد و گفت: حقیقتاً که تو سرورعبادت کنندگان هستی

تشکیل مقاومت

شکل گیری مقاومت اسلامی

 

 شکل گیری مقاومت اسلامی
 از راه اندازی دوره‌های آموزش نظامی در بقاع توسط سپاه پاسداران، به تدریج هسته‌های مقاومت شکل گرفت. این نیروها ابتدا به بیروت که در محاصره بود، اعزام شدند. بدین ترتیب، تشکیلاتی برای هدایت عملیات در بیروت تأسیس شد که با رهبران مقاومت در بقاع ارتباط مخفیانه داشت.

 

عمده افراد هسته‌های خودجوش مقاومت که در جنوب لبنان و حومه جنوبی بیروت شکل گرفته بودند افراد مذهبی بودند که تجربه فعالیت نظامی در جنبش امل یا گروه‌های فلسطینی را داشتند. هسته‌های اعزامی از بقاع به این هسته‌های خودجوش وصل شدند.

8.jpg

شروع حرکت نظامی حزب الله لبنان هم زمان شد با فرصتی که اسرائیل به یاسر عرفات و رزمندگان فلسطینی برای خروج از لبنان در آگوست 1982 داده بود. حزب الله از عملیات محدود در داخل روستاهای جنوب آغاز کرد و سپس به عملیات گسترده پرداخت. مهم‌ترین عملیات نظامی حزب الله در این مقطع، نابود کردن مقر فرماندار نظامی ارتش اسرائیل در شهر صور لبنان بود. جوانی از جنوب لبنان به نام «احمد قیصر» در تاریخ 11 نوامبر 1982 (20/8/1361) طی عملیاتی شهادت طلبانه، با اتومبیلی که در آن صدها کیلوگرم مواد منفجره کار گذاشته شده بود، مقر فوق را با خاک یکسان کرد. طی این عملیات، 76 افسر و سرباز اسرائیلی به هلاکت رسیدند.

با شکل گیری گروه‌های مقاومت در مناطق اشغالی، افراد مستقر در این مناطق در کمال مخفی کاری و داشتن کارهای پوششی در فرصت‌های مناسب به مواضع و کاروان‌های نظامی اسرائیل حمله و ضربات سنگینی وارد می‌کردند. این افراد در قالب معلم، کاسب، صنعتگر و... در منطقه حضور داشتند و حتی بعضی از آنان به عضویت رسمی امل درآمده بودند و از این پوشش برای انجام عملیات نظامی استفاده می‌کردند. در حالی که خط مشی مبارزاتی امل علیه اسرائیل در آن مقطع زمانی فقط «مبارزه منفی» بود.

با توجه به گستردگی منطقه جنوب لبنان، برای ایجاد هماهنگی میان نیروهای رزمنده در جنوب لبنان، این منطقه به هفت ناحیه تقسیم شد. هر ناحیه از یک مسئول نظامی و جانشین وی در امور امنیتی به همراه هشتاد نفر رزمنده تشکیل می‌شد. این هشتاد نفر در مجموعه هایی جدا از هم سازماندهی شده بودند، به گونه ای که هیچ گونه اطلاع و شناختی از یکدیگر نداشتند. با این کار در صورت «لو رفتن» یک گروه، از ضربه خوردن گروه‌های دیگر جلوگیری می‌شد. این افراد هیچ نوع حقوقی بابت عملیات خود دریافت نمی‌کردند، بلکه هر یک شغلی عادی داشتند و زندگی خود را تأمین می‌کردند. مسئولان نظامی نواحی هفت گانه زیر نظر «مسئول نظامی جنوب» قرار داشتند که حلقه وصل آنان با رهبران مستقر در بیروت بود.

با توجه به اینکه مبارزه در منطقه اشغالی فقط به مسائل نظامی محدود نمی‌شد، بلکه به صحنه کشاندن مردم و فعالیت‌های مردمی علیه اشغالگران (مانند اعتصابات، تحصن ها، راهپیمایی‌ها و...) را نیز در بر می‌گرفت، حزب الله شورایی برای جنوب لبنان تشکیل داد که این بخش از کار را بر عهده گیرد و با روحانیون منطقه هماهنگی کند. مسئول نظامی جنوب با هماهنگی شورای جنوب عمل می‌کرد.

در این مرحله، بیشتر عملیات نظامی در شمال رودخانه لیطانی (حد فاصل جنوب بیروت تا جنوب صیدا) انجام می‌شد و در جنوب این رودخانه بیشتر فعالیت‌ها در زمینه سازماندهی و انتقال مهمات بود. بعضی از روستاهای این منطقه به محل اجتماع و مراکز رهبری جنوب تبدیل شده بودند، لذا می‌بایست آرامش آنها حفظ شود تا دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل نسبت به آنها حساس نشوند.

حزب الله در ابتدای فعالیت مقاومت علیه ارتش اسرائیل، روش مسامحه و گذشت را در برخورد با افرادی که به گونه ای با ارتش اسرائیل ارتباط داشتند، در پی گرفت؛ زیرا در آن تاریخ، هدف حزب الله این بود که ثابت کند ارتش اسرائیل دشمن است و نه دوست. علاوه بر این، در پیش گرفتن چنین سیاستی نه تنها برای جذب داوطلبان مقاومت، بلکه برای تضمین و تداوم مبارزه با دشمن نیز امری لازم و ضروری برای حزب الله بود.

بدین ترتیب، حرکت نظامی حزب الله در قالب «مقاومت اسلامی» شکل گرفت، بدون اینکه هویت سیاسی رزمندگان حزب الله مشخص شود. رهبران مستقر در بقاع، صلاح را در آن دیدند که قبل از شکل گیری کامل و تقویت مقاومت اسلامی، اعلان موجودیت نکند و در قالب «جبهه مقاومت ملی» اخبار عملیات خود را به اطلاع عموم برساند.

مقتومت از لبنان

مقاومت اسلامی در لبنان- نویسنده: نعیم قاسم- مترجم: محمد مهدی شریعتمدار



آغاز مقاومت
تجاوز اسرائیل به خاک لبنان در سال 1982، به منزله جنگ ششم اعراب و اسرائیل بود، پنج جنگ نخست عبارت است از:
1- اشغال اراضی فلسطین از سوی اسرائیل در سال 1948 که شامل 20770 کیلومتر مربع از کل سرزمین فلسطین (به مساحت 27027 کیلومتر مربع) بود. این سرزمین ها اراضی اشغال شده سال 1948 نام گرفت.
2- تجاوز سه جانبه اسرائیل، فرانسه و انگلستان به مصر در سال 1956.
3- تجاوز اسرائیل در سال 1967 که طی آن اراضی فلسطینی باقی مانده - که اراضی 1967 نام گرفت - و نیز صحرای سینا از مصر، جولان از سوریه و وادی عربه از اردن به اشغال اسرائیل در آمد.
4- جنگ سپتامبر در 1973 که مصر و سوریه علیه اسرائیل آغاز کردند و بعضی از اراضی اشغال شده خود را در آن باز پس گرفتند.
5- تجاوز علیه لبنان در سال 1978 که در اثر آن، بخشی از جنوب لبنان اشغال و یک منطقه امنیتی در آن ایجاد شد که مزدوران لبنانی اسرائیل به فرماندهی «سعد حداد» در آن حضور داشتند.
ابتکار عمل در پنج مورد در دست صهیونیست ها و تنها در یک جنگ، در دست اعراب بود. نتیجه این جنگ ها، توسعه جغرافیایی قلمرو اسرائیل بود که از فلسطین فراتر رفت و اراضی عربی مجاور را در مصر، لبنان، سوریه و اردن نیز در برگرفت. توان نظامی اسرائیل و حمایت های سیاسی بین المللی به رهبری آمریکا، نیروی فشاری تشکیل داده بود تا طرف دیگر را به عقب نشینی و امتیاز دهی و نیز مشروعیت بخشی به واقعیت های تحمیل شده اشغالگری وادار کند.
تلقی صهیونیست ها این بود که تجاوز به لبنان منجر به نابودی زیر ساخت های مقاومت مسلحانه فلسطین خواهد شد و نیز دور کردن مبارزان مقاوم فلسطین از لبنان، به فرسایش توان مقاومت آنان در آینده خواهد انجامید و اقدامات سیاسی با هدف تثبیت رژیم اسرائیل را در محدوه ای که ضامن بقا و تداوم و ایمنی آن در محیط عربی پیرامون خود باشد، تسهیل خواهد کرد.
در چنین شرایطی که در فضای سستی و تسلیم اعراب شکل گرفته بود، اسرائیل می توانست، آنچه را مد نظر دارد، تحقق بخشد، به ویژه آن که بعضی از فلسطینیان و رژیم های عربی برای اقدامی سازشکارانه با امضای فلسطینیان و حمایت اعراب، به منظور بسته شدن پرونده فلسطین بر اساس شرایط اسرائیل آمادگی کامل داشتند.
اما از آنجا که فلسطین یک سرزمین عربی و اسلامی اشغال شده است و بر همه مسلمانان واجب است که برای آزاد سازی آن بکوشند و از آنجا که بخش های دیگری از سرزمین های عربی و از جمله لبنان نیز اشغال شده بود و وظیفه اسلامی برای آزاد سازی آنها نیز مطرح بود و ولی فقیه، امام خمینی (قدس سره) با بیان این که «اسرائیل یک غده سرطانی است» دستور لازم را داده بود، حزب الله این مهم را بر عهده گرفت و عملیات مقاومت اسلامی را بر ضد اسرائیل، با امکانات بسیار اندکی که فراهم بود و نیروهای انسانی کم آغاز کرد تا گامی باشد در راه پایه گذاری همه جانبه یک پروژه مقاومت کامل که هدف از آن، رد هر گونه امتیاز دهی در مورد سرزمین و عدم پذیرش سوء استفاده دشمن از ضعف و ناتوانی واقعی فلسطینیان و اعراب و در نتیجه جلوگیری از تحقق اهداف آن بود.
از این رو بر اولویت مقاومت تأکید شد و این نیازمند به کارگیری همه امکانات و نیروها در این جهت بود. مراکز آموزش نظامی که زیر نظر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در منطقه بقاع فعالیت می کرد، منبع اصلی تأمین نیروهای مجاهد برای مقاومت اسلامی و بهره مندی از بسیج فرهنگی، معنوی، اخلاقی و جهادی که از ویژگی های جوانان سپاه شمرده می شد، بوده است. همه افراد، بدون توجه به سطوح تشکیلاتی یا وظایف اجرایی خود، در این دوره ها شرکت جستند، زیرا گذراندن دوره های نظامی، شرط عضویت در حزب بود. دبیر کل سابق حزب شهید سید عباس موسوی (قدس سره) در رأس کسانی بود که در نخستین دوره نظامی در اواخر سال 1982 آموزش دیده بودند.
در آن زمان، پایتخت لبنان و حومه آن، علاوه بر جنوب، بقاع غربی و جبل لبنان، جزء مناطق اشغال شده بود. نیروهای مقاومت فعالیت خود را در چارچوب یک تشکیلات مخفی، بدون هیچ ظهور آشکار تبلیغاتی یا سیاسی آغاز کردند. هم زمان با این اقدامات، یک حرکت فرهنگی و بسیج عمومی برای تعلیم آموزه های اسلامی، بدون علنی ساختن شکل تشکیلاتی آن صورت گرفت.
تجربیات نظامی نیز نیروهای مقاومت، به گونه ای سریع رشد کرد. علاوه بر آنچه برخی از برادران در استفاده از تجربه فلسطینیان در لبنان دریافت کرده بودند و آنچه در مراکز آموزش نظامی سپاه، به ویژه در بقاع فراگرفته شده بود، تشکیلات مقاومت اسلامی بدین سو هدایت شد که در زمینه شناسایی، توپخانه، مهندسی جنگ و مانند آن تخصص یابد و مأموریت ها در یک ساختار هرمی شکل به نحوی توزیع شد که هماهنگ با نیازها و ضرورت های نبرد در میدان جنگ و نیز پشتیبانی پشت جبهه باشد.

کار آمدی جوانان و ویژگی های آنان
فعالیت های مقاومت منحصر به نیروهای تمام وقت نبود، بلکه از تشکیلات بسیج عمومی نیز در عملیات و نگهبانی، به طور محدود و مکرر استفاده شده است، به گونه ای که با شرایط خاص عملی عناصر بسیج سازگار باشد و آنان بتوانند زندگی روزمره خود را به طور طبیعی، در دانشگاه ها یا در فعالیت های معیشتی، به عنوان مهندس، کارمند یا کارگر در بخش خصوصی بگذرانند. این امر باعث شد که نیروی جوان وسیعی در اختیار مقاومت قرار گیرد، به طوری که هیچگاه مشکلی به عنوان تعداد نیروهای مقاومت به وجود نیامد، چرا که استقبال جوانان گسترده بود و به مرور زمان و با ایثارگری شهیدان افزایش می یافت. به رغم تحولات و گسترش رویارویی با دشمن، در دو تجاوز اسرائیل در سال های 1993 و 1996 علیه لبنان، اجازه داده نشد که تعداد زیادی از نیروهای مقاومت به خطوط مقدم در جنوب و بقاع غربی پیش بروند، چرا که ماهیت نبرد، مستلزم اقدامات اجرایی ویژه ای بود که نیازی به مشارکت مستقیم در سراسر جبهه ها، جز برای بخشی از نیروهای مقاومت، به ویژه افراد دارای تخصص و رزمندگان نداشت.
حضور فشرده عناصر جوان تحصیل کرده و آموزش دیده در مقاومت پیشروی سریع در توسعه نیروی انسانی را با حداکثر استفاده از ابزارهای نوین مانند رایانه، ارتباطات و شاخه های گوناگون مهندسی امکان پذیر ساخت و مجاهدان ما توانستند به ایذای دشمن به ویژه در موارد نقاط ضعف نظامیش بپردازند و نقاط ضعف مقاومت را با پیشرفته تر کردن بعضی تکنیک های اجرایی در نبرد از میان ببرند.
از بارزترین موارد پیشرفت نظامی مقاومت، دقت در هدف گیری سلاح های تکنیکی موشک و توپخانه و اصابت دقیق خمپاره ها به استحکامات یا موقعیت مشخص، تبحر در نوآوری در زمینه جغرافیای پرتاب موشک های کاتیوشا، شناخت نقاط ضعف تانک های معمولی و پیشرفته میرکافا - که به گوری . رای افراد داخل آن تبدیل می شد.(1) و تخصص در ساخت بمب با شکل ها، اندازه ها و شیوه های گوناگون هدایت و کنترل، طرح های شناسایی که دستیابی نیروهای مقاومت را به نقاط تمرکز نیروها و مزدوران دشمن امکان پذیر ساخت و بالاخره کنترل موقعیت های دشمن به طور مستقیم یا با استفاده مستمر از دوربین های روزانه و شبانه و بالاخره برنامه های کمین و عملیات شهادت طلبانه و مانند آن را می توان ذکر کرد.
گفتنی است که نمی توان دستیابی به این سطح از مقاومت نظامی را از ایمان، بسیج و جرأت مجاهدان و اقدام و استقبال آنان از شهادت جدا ساخت، زیرا این روحیه، پایه اصلی موفقیت مقاومت است. به تجربه ثابت شده است که بسیج معنوی و روانی، به وجود آورنده توان اضافی سترگی است که به کار برد بهتر نیروی نظامی - هر چند اندک باشد - کمک می کند و برعکس، در صورت فرو پاشی و شکست روانی در رویارویی با دشمن، نیروی نظامی- هر چند بسیار باشد - به حضیض قدرت خود می رسد. در تاریخ مقاومت، ما هرگز شاهد فرار افرادی از میدان نبرد یا اعتراض آنان به ادامه جنگ نبوده ایم، بلکه همواره با تمایلات سرکش در بعضی از حالت ها روبرو بوده ایم که در آرزوی نیل به فیض شهادت، در پی انجام اقداماتی بسیار خطرناک بوده اند و مسئولان، به دلیل وجوب دقت عمل و ضرورت آن به عنوان یک اصل اساسی در رویارویی با دشمن، با آن موافقت نکرده اند. باید اضافه کرد که پایه اصلی در تشکیلات مقاومت،، ویژگی های افراد است. از این رو، پرونده هر یک از برادران، پیش از موافقت با پیوستن او به صفوف مقاومت، به طور دقیق بررسی می شود و بر مسأله ایمان به خط حزب الله و آمادگی فرد برای رشد نیروی ایمانی، فرهنگی و نظامی خود و نبود تردیدهای امنیتی، یا ابهاماتی درباره او تأکید می شود و پس از آن نیز در همه گام های عملی مختلف، وضعیت فرد از لحاظ آمادگی و استعداد تکیه بر ارزشیابی دایم فرد برای مشخص کردن نوع بهره مندی تشکیلات از حضور وی پیگیری می شود.

عملیات و شیوه های نبرد
مخفی کاری در عمل جهادی، اساس موفقیت در میدان محسوب می شود. عامل غافلگیری، بیشترین اهداف را با کمترین خسارت ها به بار می آورد. دشمن با انجام عملیات علیه آن انجام خواهند داد. و در این زمینه، از شناسایی هوایی، ابزارهای مختلف کنترل نظامی برای دریافت نشانه هایی که دال بر آمادگی برای حملات احتمالی است، استفاده می کند. بنابراین، مخفی کاری به منظور شکست اقدامات اطلاعاتی و شناسایی های میدانی دشمن، نه تنها ضروری، بلکه واجب است.
مقاومت نیز دایره اطلاع از عملیات خود را منحصر به مسئولان مستقیم - به لحاظ مدیریت و اجرا کرده است و این دقت را در همه طرح های فرماندهی نظامی در این زمینه انجام می دهد. چنانچه دقت در انتخاب افراد را اضافه کنیم، درک علت ناتوانی دشمن در کشف عملیات مقاومت، پیش از وقوع یا در حال آماده سازی برای اجرای آنها امکان پذیر خواهد بود و این باعث شده است که عملیات مقاومت، غافلگیرانه و موفق باشد.
ابزارهای جنگی هم طوری انتخاب شده است که سهولت حمل و نقل و اخفای آنها تأمین شود. از این رو، هیچگاه نیازی به تانک یا جنگ افزارهای سنگین و ثابت نبوده است، چرا که این ابزارها در معرض بمباران هوایی قرار می گیرد و در نتیجه با آمادگی تسلیحاتی مقاومت سازگاری لازم را ندارد. برای دستیابی به امکانات مناسب از منابع مختلف، تلاش هایی صورت گرفته است و برخی از آنها از طریق بعضی بازرگانان اسلحه و برخی دیگر از گروه هایی در داخل لبنان خریداری شده است. اگر چه همه امکانات لازم برای مقاومت فراهم نشد اما همواره تلاش بر این بوده است تا از آنچه فراهم آمده است استفاده کامل شود و کوشش های مستمری برای جبران کاستی ها صورت گیرد. دور اندیشی در استفاده از امکانات و عدم افشای آنها و ارائه امکانات مناسب در زمان مناسب، کم اهمیت تر از خود امکانات نیست.
حزب الله، تدابیر عملی خود را برای پایه ریزی مقاومت، به گونه ای متفاوت با ارتش های منظم اتخاذ کرد. مقاومت اسلامی از طریق گروه های مخفی در میدان نبرد عمل می کند و این باعث انعطاف پذیری در تحرک می شود و امکان می دهد که افراد بتوانند، ضمن زندگی طبیعی خود در روستاها و شهرهای دور و نزدیک، به سادگی بتوانند که به میدان نبرد برگردند، بی آن که نیازی به حضور آشکار نظامی باشد. اصولاً حضور آشکار نظامی به مانوری تبدیل می شود که مایه نارضایتی مردم و بی فایده خواهد بود و به مثابه اهداف علنی برای ضربات دشمن تلقی می شود. در این زمینه، حتی مراکز آموزشی هم از این ویژگی برخوردار و همواره متحرک و استتار شده بوده است تا از حملات هوایی هواپیماهای اسرائیل که در سراسر آسمان لبنان به پرواز درمی آمد، در امان بماند.
همچنین مقاومت نیازی به حضور در مناطقی ثابت - مگر در جاهای محدود در کوه ها و در میان درختان - نداشته است. نمونه این را می توان در منطقه اقلیم التفاح (2) شاهد بود. این موقعیت ها دارای ویژگی خاص به دلیل دوری از تجمع های مردمی است و چنانچه به دست دشمن بیفتد، منجر به کنترل و تسلط بر همه تحرکات در منطقه خواهد شد. یکی از دلایل انتخاب این اماکن نیز آن است که اصولاً در بعضی از عملیات، نیاز به نقطه شروع معین وجود دارد. اما در روستاهای خط مقدم که دارای وضعیت جغرافیایی مناسبی نیست، هرگز نقاط ثابتی برای مقاومت وجود نداشت. براساس این روش، اصولاً ضرورتی برای آشکار ساختن سلاح یا مراکز نظامی در خطوط پشتی و در روستاها و شهرهایی مانند بیروت، بقاع و صیدا و مانند آن وجود نداشت.
لذا نباید توقع داشت که نیروهای مقاومت یک منطقه اشغال شده از سوی دشمن اسرائیلی را آزاد سازد و در آن باقی بماند. آنچه در هنگام آزاد سازی موقعیت های سجد، عرمتی، دبشه و مانند آن رخ داد، همین بود و مجاهدان پس از برافراشتن پرچم حزب الله و حضور کوتاه مدت، پیش از رسیدن هواپیماهای اسرائیلی و انجام بمباران فشرده، مناطق آزاد شده را ترک کردند. این روش، خود نشانگر موفقیت عملیات مقاومت است که منجر به کشته و زخمی شدن یا بیرون راندن نگهبانان آن پایگاه شده.
همچنین نباید انتظار داشت که مقاومت امکانات خود را در جبهه ها متمرکز کند و وارد نبردی کلاسیک بر ضد دشمن شود. چنین اقدامی از مأموریت های ارتش است و نیازمند فرایند تجهیز و آماده سازی و نیز نیروها و امکانات نظامی لازم است. عملیات مقاومت بر قاعده جنگ و گریز یا «ضربه زدن و از صحنه گریختن» استوار است تا بدین وسیله دشمن با این ضربات غافلگیر شود و نیروهای مقاومت نیز مخفی شوند و دشمن، کسی را در برابر خود نیابد تا پاسخ حملات او را بدهد.
انجام عملیات پیاپی، کیفی بودن و تداوم آنها، تحقق هدف هایی چند را تسهیل کرد که عبارت است از:
1- رعب افکنی در صفوف دشمن و قرار دادن آن در حالت آماده باش دایم که به فرسایش توان نظامی آن منجر شده است.
2- ترساندن سربازان دشمن از مرگ که با انجام عملیات احتمالی مقاومت، همواره در کمین آنهاست و این باعث تزلزل روحیه و کاهش کارایی عملی آنها شده است.
3- باز داشتن اشغالگر از تحقق اهداف توسعه طلبانه بیشتر، در اثر فشاری که در مناطق اشغال شده شاهد آن بوده است.
4- آزاد سازی سرزمین به عنوان هدف نهایی که بارها در عقب نشینی اجباری دشمن صورت گرفته است. مانند عقب نشینی از «تومات نیحا» و مناطق دیگر در بقاع غربی و نیز عقب نشینی از موقعیت هایی در اطراف جزین در جنوب لبنان و پس از آن، از خود جزین و حومه آن و بالاخره عقب نشینی وسیع و گسترده ای که در اولین پیروزی تاریخی مهم در منطقه رخ داد و در طول پنج دهه بی نظیر بوده است و منجر به آزاد سازی بخش اعظم جنوب لبنان و بقاع غربی در 24 مه 2000 شد.
انتخاب مکان و زمان عملیات نیز بسیار مهم است اما قاعده کلی این بود که خطی ترسیم شود که تداوم عملیات را بر حسب شرایط میدانی تضمین کند، بی آن که به حملات متقابل غیر مفید یا ناکار آمد تبدیل شود یا در اثر اوضاع سیاسی معینی که در صحنه ظاهر می شود، بر شدت عملیات افزوده یا از آن کاسته شود. این نقشه کامل برای انجام عملیات، به تحقق هدف های میدانی در وهله نخست کمک کرد و به طور حتم، بازتاب هایی در زمینه اوضاع سیاسی داشت که نتیجه طبیعی موفقیت عملیات نظامی بوده است.

آزاد سازی یا مذاکرات
مقاومت اسلامی همواره ماهیت عملیات جهادی خود را اقدامی برای آزاد سازی و نه یک فرایند سیاسی اعلام کرده است. عملیات آزادی بخش، پس از تعیین اصول و مقررات مبارزه و رویارویی، از سوی فرماندهی میدان به اجرا در می آید، بی آنکه تحولات سیاسی یا فشارها و ترغیب ها برای کاهش یا تشدید آن موثر باشد. در مقابل، عملیات سیاسی متأثر از بهبود شرایط مذاکرات سیاسی با دشمن، ایجاد فرصت مناسب و ارتباط کامل آن با روند حرکت سیاسی یا فشارهایی است که بر اداره کنندگان آن وارد می آید.
از آنجا که حزب الله به مذاکرات جاری سازش ایمان ندارد و بر این باور است که این مذاکرات به دشمن فرصت بهره برداری از شرایط اشغال را می دهد و به دلیل اختلال در موازنه قدرت و پایین بودن سقف مذاکرات از لحاظ سیاسی، هر گونه کارکرد طرف مقابل را از بین می برد؛ از این رو معتقدیم، عملیاتی که دارای ماهیت و صبغه سیاسی است، فایده ای ندارد و علاوه بر آن که مایه هدر رفتن خون ها می شود، به خسارت هایی می انجامد که فراتر و وسیع تر از نتایج آن است. لذا تنها راه عملی، اصولی و شرعی، عملیات آزادی بخش است که پیامد سیاسی آن، عقب نشینی دشمن و تغییر نقشه ها و روش های آن است. با این دید، نمی توان یک فعالیت جهادی را از آثار سیاسی آن جدا کرد و اتخاذ برخی تدابیر عملی در نقطه عطف های سیاسی حساس نشان دور اندیشی است. با این همه، میان عملیات سیاسی کارانه ای که برای دستیابی آرام به دستاوردهایی با سقف پایین در مذاکرات و عملیات آزادی بخش که موجب احقاق حق بوده، معیارهای تحمیلی را مردود می داند و نتایج سیاسی بزرگی را به عنوان گام های اساسی در مسیر آزادی تحقق می بخشد، تفاوت بسیاری وجود دارد.
حزب الله، قواعد کلی فعالیت مقاومت را پیش و پس از آزادسازی مزارع اشغال شده شبعا ترسیم کرده است. این بدان معناست که مقاومت، در اجرای این قواعد به طور مکانیکی عمل می کند. چنین رویکردی، به دشمن امکان شناخت قبلی نسبت به نحوه اقدام حزب الله می دهد و فریب و دسیسه چینی و تغییر نقشه ها و حرکت در جهت عکس پیش بینی ها و انتظارات دشمن، بخشی از خدعه های جنگ است. بارزترین حادثه از این نوع، رویداد 8 فوریه 2000 است که دشمن دست به حملات هوایی علیه نیروگاه برق بعلبک و ایستگاه انتقال نیروی برق در منطقه جمهور زد و آن دو را کلاً ویران و باعث قطع برق بیروت و حومه آن و مناطق جبل و بعلبک و زخمی شدن تعدادی از افراد شد. هدف از این حملات، واداشتن مقاومت اسلامی به اقدام انفعالی بود تا بهانه ای برای عملیات وسیع نظامی اسرائیل باشد، عملیاتی که از سوی کمیته ای از شورای وزیران اسرائیل، عملیات لغزاننده نام گرفته بود. مقاومت اسلامی بر خلاف پیش بینی و انتظار دشمن، به این عملیات پاسخی نداد و این مایه شکست مقدماتی شد که اسرائیل برای اجرای نقشه خود در آن زمان، بدان نیاز داشت.(3)
روش مقاومت تنها راه حل ممکن برای رویارویی با خلأ موازنه قدرت میان اشغالگر اسرائیلی و صاحبان اصلی سرزمین است. جزییات عملیاتی این رویارویی ها، به ویژگی های سرزمینی، میزان حضور و پراکندگی نیروهای دشمن، شرایط محیط پیرامون در اشکال مختلف آن، وضعیت سلطه سیاسی حاکم بر کشور و امکانات موجود بستگی دارد که تفاوت اصولی در عملکرد مقاومت اسلامی در کشورهای مختلف ایجاد می کند. برای مثال، شرایط لبنان و فلسطین متفاوت است و در نتیجه جزییات عملیات مقاومت نیز متفاوت خواهد بود. با این همه، نقطه مشترک دو کشور، حضور یک نیروی اشغالگر است که داده های کافی را برای شناخت نقاط ضعف و قوت دشمن به دست می دهد. از آنجا که تنها راهکار بیرون راندن اشغالگران مقاومت مسلحانه است، انتقال تجربیات مقاومت و اهداف، روحیه، پیشرفت ها و روش های عملی آن برای استفاده در سرزمین دیگر، امکان پذیر است. رکن اصلی که باید بدان تکیه زد و همه جزییات دیگر، فرع بر آن است، دیدگاهی است که درباره راه حل ممکن وجود دارد. آیا این راه حل، مقاومت یا انجام مذاکرات است؟ امروزه نتایج احتمالی هر یک از دو روش آشکار شده است و همگان دریافته اند که بازگشت به زمین از راه مذاکرات صورت نمی پذیرد و اشغالگران نیز در صورت تداوم مقاومت، توان تداوم اشغال را نخواهند داشت.
اعتماد و اتکا به رژیم ها و وابستگی به آنها، مقاومت را در چاه ضرورت ها و الزامات مورد نظر آن رژیم ها درخواهد انداخت و آزادی و کارایی آن را از بین خواهد برد. در نتیجه باید به هماهنگی با تأیید کنندگان مقاومت بسنده کرد و با استفاده از حمایت آنان، از درگیر شدن در پایبندی ها و تعهدات و الزامات آنان دوری جست و گرنه فایده ای براین هماهنگی و حمایت مترتب نخواهد بود.

حدود هدف گیریها
امکانات نظامی مقاومت بسیار ضعیف تر از امکانات اشغالگران است. آنچه این ناتوانی را جبران می کند، اتخاذ روش های مناسب ایذایی است تا دشمن همواره تلخی اشغال و دشواری تداوم آن را احساس کند. مقاومت اسلامی نقطه ضعف اساسی دشمن صهیونیستی را که امنیت سربازان و شهرک نشینان اسرائیلی است، درک کرده، عملیات خود را در جایی متمرکز ساخت که سربازان اسرائیلی در صحنه نبرد حضور بیشتری داشته باشند تا بیشترین خسارت ها را متوجه آنان کند. ویژگی های خاک لبنان نیز امکان تحقق اهداف بیشتری را از راه اعمال این روش به دست می دهد.
هنگامی که دشمن، به طور مداوم به بمباران اماکن مسکونی و غیر نظامیان اقدام کرده، مقاومت از سلاح کاتیوشا برای حمله به شهرک های صهیونیست نشین شمال فلسطین استفاده کرد، زیرا ضربه زدن به سربازان اسرائیلی، برای باز دارندگی از هدف گیری غیر نظامیان دیگر کافی نبود. بمباران غیر نظامیان اسرائیلی به عنوان عکس العملی در برابر هدف قرار دادن غیر نظامیان لبنان از سوی اسرائیل، به تفاهم 6 ژوئیه 1993 و پس از آن، تفاهم آوریل 1996 کمک کرد و در نتیجه، معادله بی طرفی نسبت به غیر نظامیان از سوی طرفین پذیرفته شد. این تفاهم با ماهیت اهداف مقاومت و شیوه عمل آن سازگاری داشت. چرا که از یک سو حمایت مردمی آن را افزایش داده و از سوی دیگر، در نتیجه اراده راسخ برای جهاد و شهادت مجاهدان ما که در رویارویی با دشمن، به ابتکار عمل هایی دست زدند و در متزلزل ساختن امنیت سربازان اسرائیلی و در عوض، ایجاد و تحکیم وضعیت روانی و معنوی مجاهدان مقاومت، پیشرفت مهمی را تحقق بخشیدند؛ خسارت های بسیاری به سربازان اسرائیلی وارد و نقطه قوتی به سود نیروهای مقاومت به وجود آمد.
مقاومت اسلامی، هدف قرار دادن اسرائیلیان را در جهان امری مفید نمی داند. رویارویی در مناطق اشغال شده، موجب احقاق حق و مفید و قانع کننده است و می تواند تأیید گسترده ای برای مقاومت فراهم کند، چرا که آزاد سازی سرزمین یک هدف اصولی است و اشغالگران باید مسئولیت مستقیم عملکرد خود را پیذیرند. اگر چه بیگانگان باید پاسخ حمایت های خود را که منجر به فراهم آوردن عوامل نیرومندی اشغالگران شده دریافت کنند، اما گسترش دایره نبرد به صورت یاد شده، موجب تضییع تلاش ها و ایجاد اشکالات متعدد در برابر مقاومت می شود. لذا اکتفا به هدف قرار دادن نیروهای اشغالگر در مناطق حضورشان که مایه ضربه زدن به امنیت و تزلزل قدرت آنها در حمایت از خود خواهد بود، موجب تمرکز اثر بخشی عملیات مقاومت و عدم دخالت اخلالگرانه عوامل اثر گذار حاشیه ای و خطرناک خواهد شد. چنین دیدگاهی، از رعایت جوانب شرعی در تعیین مقررات و ضوابط رویارویی و نبرد جدا نیست.
اختلال در موازنه قدرت، جز با شهادت طلبی تعدیل نمی شود. از این رو نگرش و رویکرد مقاومت اسلامی بر وارد آوردن ضربه های سنگین به دشمن متمرکز شده است که با امکانات موجود صورت می گیرد، هر چند که استحکامات دشمن فراوان باشد. در این راه، استفاده از بمب، کمین گذاری یا آتش گشودن به روی دشمن و شیوه های دیگر مد نظر قرار گرفته است.
چنانچه وارد کردن خسارت به دشمن بدون شهادت رزمندگان ما امکان پذیر باشد، اصولاً محل مناقشه نخواهد بود، چرا که قاعده اصلی، ایذای دشمن و بر هم زدن امنیت اوست. تحقق این هدف با استفاده از بمب اولویت خواهد داشت و در غیر این صورت، عملیات جهادی که منجر به شهادت نیروهای مقاومت می شود، مورد توجه قرار خواهد گرفت و در صورت لزوم - که مهم بودن هدف نظامی اقتضا کند - عملیات شهادت طلبانه فردی یا با مشارکت گروه های جهادی در دستور کار قرار می گیرد.
از آنجا که مجاهد مقاوم، در کمینگاه یا در رویارویی مستقیم با دشمن، بر اساس ایمان اسلامی و تکلیف جهادی خود، آماده شهادت است و از آنجا که احتمال شهادت او به دلیل حجم مخاطراتی که با آن روبروست، بسیار است، لذا چنانچه هدف مهمی وجود داشته باشد که با یک نیروی شهادت طلب قابل حمله باشد، عملیات شهادت طلبانه بر دیگر روش ها اولویت خواهد داشت. در بعضی حالت ها، شکل خاصی از عملیات، می تواند تنها گزینه مورد نظر باشد، چرا که امکان انجام عملیات دیگری فراهم نیست. آنچه مهم است، این که عملاً میدان نبرد، هرگز خالی از عملیات مستمر با آهنگی که نشانگر تداوم همیشگی آنهاست، نباشد.
کارایی مقاومت، نتیجه انباشت تلاش ها و فعالیت هایی است که نتایج آن، با یک یا چند حمله تحقق نمی یابد و دستیابی به نتایج مورد نظر در آینده، در گرو استمرار و تداوم آنهاست. از سوی دیگر، رسیدن به پیروزی تنها بستگی به عامل نظامی ندارد، بلکه عوامل متعدد دیگری در تحقق آن دخالت دارد که از جمله آنها عملکرد فعال، روحیه بالا و دخالت شرایط داخلی، منطقه ای و بین المللی است. خدای متعال می فرماید:
و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدّمت صومع و بیع و صلوات و مسجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز.(4)
«... و اگر خدا بعضی از مردم را با بعض دیگر دفع نمی کرد، صومعه ها و کلیساها و کنیسه ها و مساجدی که نام خدا در آنها بسیار برده می شود، سخت ویران می شد و قطعاً خدا به کسی که [دین] او را یاری می کند، یاری می دهد، چرا که خدا سخت نیرومند و شکست ناپذیر است.»
اگر چه تعداد عملیات شهادت طلبانه با خودروهای حامل مواد منفجره تنها دوازده مورد را شامل شده است، اما این عملیات به عنوان روش مورد توجه مقاومت اسلامی بر سر زبان ها افتاده است. باید افزود که عملیات کیفی و خطیری که تاکنون مقاومت انجام داده است و شهادت نیروها در آن محتمل بوده است، بی شمار است. بسیاری از مجاهدان ما در این عملیات کیفی که دارای نتایج استشهادی مورد انتظار بود، به شهادت رسیدند. شهادت طلبی کارایی نیروی نظامی را از بین می برد، زیرا نیروی نظامی کسانی را که از مرگ می هراسند، مورد تهدید قرار می دهد ولی از اثر گذاری بر استقبال کنندگان از شهادت ناتوان است. روحیه شهادت طلبی نیز در اثر پایبندی دینی مبتنی بر شیوه تربیتی اسلام گسترش یافت.
این درک تفصیلی از مقاومت و شهادت طلبی، تنها زاییده وجود اشغالگران نیست. اگر چنین بود، افراد متعددی از آن بهره می گرفتند و به شیوه مقاومت و عملیات شهادت طلبانه پناه می بردند. این به معنای عدم امکان فداکاری و مشترک بودن بسیاری از جزییات در عملکرد مقاومت اسلامی و سایر شاخه های مقاومت نیست، اما این مفهوم را دارد که تحقق تمام جزییات ذکر شده در این تحلیل، جز از جایگاه ایمان به اسلام امکان پذیر نخواهد بود. آزاد سازی سرزمین و مخالفت با اشغال، نشان اطاعت از خداست و شهادت، وسیله ای برای نیل به بهشت برین و تحقق رضای الهی است. انجام رفتارهای عبادی که انسان را بر مدار گسترش این روحیه تربیت می کند و ایمان به انجام وظیفه، بدون توجه به پیروزی مستقیم، از عناوینی است که روش تربیتی اسلام بر آنها مبتنی است.

پی نوشت ها :

1- پس از اولین عملیات مقاومت اسلامی بر ضد تانک های پیشرفته میر کافا، قرارداد فروش این تانک به ترکیه معلق شد و ناکارایی این تانک در مقاومت علیه کسانی که نحوه ضربه زدن به آن را می شناختند، آشکار شد.
2- مانند حضور در ملیتا، جبل صافی و سجد که مناطقی کوهستانی، پر از درختان و خالی از خانه های مسکونی است.
3- یاد آوری می شود که عملیات کیفی «بلاط» در جنوب لبنان که طی آن، مقاومت اسلامی، بمبی را در یک گشتی اسرائیلی در تاریخ 6 فوریه 2000 منفجر کرد، باعث کشته و زخمی شدن 9 سرنشین گشتی شد و شبکه های تلویزیونی تصاویری از این عملیات پخش کردند. چه بسا تصمیم کمیته شورای وزیران بی ارتباط با آن نبوده باشد. از آنجا که رهبری حزب الله اطلاعاتی دریافت کرده بود که حاکی از نقشه عملیات لغزاننده بود، برای شکست آن، تصمیم به خودداری از عکس العمل گرفت. چند روز پس از آن، مطبوعات اسرائیل این نقشه را افشا کردند و رئیس دولت اسرائیل، مراتب ناراحتی و شگفتی و سرگردانی خود را از عدم امکان شناخت و پیش بینی طرز تفکر حزب الله اعلام کرد. در این زمینه به مطبوعات وقت رجوع شود.

انقلاب با مقاومت

زمانی می‌توان به عمق تعبیر مقام معظم رهبری درباره‌ی انقلاب اسلامی پی برد که شرایط تاریخی وقوع انقلاب اسلامی را مد نظر قرار دهیم. در واقع انقلاب اسلامی را از آن جهت می‌توان از مصادیق وعده‌ی الهی دانست که رژیمی تا دندان مسلح را که از حمایت قدرت‌های جهان نیز برخوردار بود ساقط نمود.

مسلمانان صدر اسلام و تحقق وعده‌ی الهی اخیراً مقام معظم رهبری در بیانات خود در جمع مسئولان و کارکنان حفاظت اطلاعات نیروهای مسلح، انقلاب اسلامی را تحقق وعده‌ی الهی دانستند و خاطر نشان کردند: «همان ‌گونه که پیروزی انقلاب اسلامی در شرایط ناباورانه‌ی سال 57 مصداق تحقق وعده‌ی الهی بود، ادامه‌ی انقلاب اسلامی و توانمندی و قدرتمندی و پیشرفت افزایش‌ یابنده‌ی آن نیز، به ‌رغم همه‌ی تندبادها و فشارهای سنگین و دشمنی عمیق دنیای استکبار، مصداق عملی‌ شدن وعده‌ی الهی است.» در این راستا، نوشتار حاضر به بررسی این موضع می‌پردازد که بر چه اساس می‌توان انقلاب اسلامی را نمونه‌ی تحقق وعده‌ی الهی دانست؟ بر این اساس، با مروری بر یکی از مصادیق وعده‌ی الهی در صدر اسلام، به بررسی انقلاب اسلامی می‌پردازیم.
 
 خداوند در بسیاری از آیات قرآن کریم، از همان آغاز، به مسئله‌ی وعده‌ی الهی و تحقق آن اشاره کرده و به مؤمنان واقعی بشارت داده است که خداترس باشید و از فرمان خداوند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) اطاعت کنید که وعده‌ی خداوند تخلف‌ناپذیر است. از بسیاری از آیات قرآن چنین برمی‌آید که سنت الهی بر این مبنا استوار بوده است که همواره به کسانی که خالصانه در راه خداوند قدم برداشته‌اند و در راه او و برای اجرای فرمان خداوند تلاش کرده‌اند، کمک و مساعدت از سوی خدا تحقق می‌یافت؛ آن‌چنان که خداوند در سوره‌ی محمّد و در آیه‌ی هفتم این سوره می‌فرماید: «یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إن تَّنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اقدامَکُم»: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر خداوند را یاری کنید، خداوند نیز شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌گرداند.[1]
 
خداوند به مسلمانان راستین و درستکار خود، که صادقانه در راه او قدم برمی‌دارند، علاوه بر بهشت، که در جهان آخرت تحقق می‌یابد، در همین جهان نیز پاداش‌های خود را وعده داده است. این موضوع را بهترین شکل می‌توان در آیه‌ی 51 سوره‌ی غافر دید: «إنَّا لنَصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الحَیاةِ الدّنیا»: ما فرستادگان خود و کسانی را که ایمان آورده‌اند در زندگی دنیا حتماً یاری می‌کنیم.[2]
 
 در این چارچوب، اگر بخواهیم به یکی از بارزترین وقایع صدر اسلام به عنوان نمونه‌ی بسیار مهمی که در آن وعده‌های الهی در اعلی درجه‌ی خود تحقق یافت اشاره کنیم، می‌توانیم از جنگ بدر نام ببریم که در سوره‌ی انفال نیز به آن اشاره شده است.
 
جنگ بدر، که در دوازدهم رمضان سال دوم هجرت رخ داد، اولین جنگ پیامبر علیه کفار مکه بود. در این زمان، از یک سو، یکی از کاروان‌های تجاری قریشیان مکه در حال عبور از اطراف مدینه بود و از طرفی دیگر، لشکر نظامی قریشیان نیز عازم جنگ علیه مسلمانان بودند.
 
[3] پیامبر (صلی الله علیه و آله)، پس از مطلع شدن از این وقایع، شورای نظامی تشکیل داد و نتیجه این شد که مسلمانان به جنگ با نیروی نظامی مشرکان بپردازند که از نظر تعداد، سه برابر مسلمانان و نیز با وسایل بسیار مجهزتری بودند.
 
در آغاز این جنگ، برخی از مسلمانان، که البته تعداد آن‌ها انگشت‌شمار بود، از جنگیدن واهمه داشتند و به فکر حمله به کاروان تجاری کفار و به دست آوردن غنایم جنگی بودند.[4] در این جنگ، یکی از مهم‌ترین وعده‌های خداوند باریدن باران بود که باعث شد مسلمانان استوارتر بر روی شن‌های بیابان قدم بگذارند و نیز شرایطی به وجود آمد که طی آن، مسلمانان توانستند شب قبل از نبرد را با آسودگی بخوابند. همچنین کوچک نشان دادن سپاه دشمن در چشم مسلمانان و بزرگ نشان دادن سپاه مسلمانان در نزد کفار و فرستادن بیش از هزار فرشته برای کمک در جنگ از دیگر امدادهای خداوند به مسلمانان در این جنگ بود.[5] 
 
برای بیان دقیق این مسئله، رجوع می‌کنیم به سوره‌ی انفال و آیات نه تا چهارده این سوره را به عنوان مهم‌ترین سند تحقق وعده‌های الهی بیان می‌کنیم‌:
 
 «به خاطر بیاورید زمانی را که از شدت ناراحتی در میدان بدر از پروردگارتان تقاضای کمک کردید و او تقاضای شما را پذیرفت و گفت: من شما را با یک‌‌هزار از فرشتگان، که پشت سر هم فرود می‌آیند، یاری می‌کنم؛ ولی خداوند این را تنها برای شادی و اطمینان قلب شما قرار داد، وگرنه پیروزی جز از طرف خدا نیست. خداوند توانا و حکیم است. به یاد بیاورید هنگامی را که خواب سبکی که مایه‌ی آرامش از ناحیه‌ی خدا بود شما را فراگرفت و آبی از آسمان برای شما فروفرستاد تا با آن شما را پاک و پلیدی شیطان را از شما دور سازد و دل‌های شما را محکم و گام‌ها را با آن ثابت دارد. به خاطر بیاورید موقعی را که پروردگارتان به فرشتگانی وحی کرد که من با شما هستم، کسانی را که ایمان آورده‌اند ثابت‌قدم بدارید. به زودی در دل‌های کافران ترس و وحشت می‌افکنم...»[6]
 
به جز مثال ذکرشده، در قرآن موارد بسیاری از تحقق وعده‌ی الهی را می‌توان مشاهده کرد. 
 
وعده‌ی الهی و پیروزی ملت ایران
 
 با نگاهی گذرا به روند حکومت‌های بعد از دوران حضور ائمه‌ی معصوم (علیهم السلام) در جهان اسلام، باید پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران را حرکتی نو در جهان اسلام برای بازگشت به دوران عظمت اسلام و شکل‌گیری جریانی دانست که به تدریج موجب بیداری و هوشیاری دیگر کشورها و ملت‌های مسلمان منطقه شد. همان طور که پیروزی‌های مسلمانان و نیز گسترش اسلام و نمونه‌ی بارز آن، جنگ بدر را می‌بایست به عنوان تحقق وعده‌ی الهی برای مسلمانان دانست. رهبر معظم انقلاب، پیروزی انقلاب اسلامی ایران و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران در آن شرایط سخت و با آن مقدار مخالفت‌های بی‌شائبه را به عنوان تحقق وعده‌ی الهی دانستند و نیز پیروزی را برای صابرین و مسلمانانی که با توکل به خداوند در مقابل ظلم مقاومت کردند و در نهایت توانستند با دست خالی و کمترین پشتیبانی بر حکومت مستبد پهلوی پیروز شوند نمونه‌ای از تحقق وعده‌ی الهی دانستند.
 
رضاشاه، به عنوان مؤسس سلسله‌ی پهلوی، در شرایطی روی کار آمد که در آغاز از حمایت انگلیس برخوردار بود و پس از اینکه توانست با زور و قلدری به عنوان شاهنشاه ایران به حکومت برسد، از همان آغاز حرکت‌های ضدمذهبی خود را با قدرت تمام شروع کرد و با تمام مخالفت‌ها به شدت برخورد می‌کرد.[7] این نحوه‌ی حکومت از سوی رضاشاه در ادامه و بعد از وی، به وسیله‌ی جانشین و پسرش، محمدرضاشاه، نیز ادامه یافت.
 
 ایشان وقوع انقلاب اسلامی را در آن شرایط که قدرت‌های استکباری و دشمنان اسلام با تمام قوا از حکومت پهلوی حمایت می‌کردند و تمام توان خود را برای ادامه‌ی حکومت شاهنشاهی به کار می‌بستند نمونه‌ای از تحقق وعده‌ی الهی و پیروزی اسلام بر کفار دانستند. زمانی می‌توان عمق این سخن را دریافت که شرایط تاریخی وقوع انقلاب اسلامی را حس نماییم یا حداقل نسبت به آن آگاهی حداقلی پیدا کنیم. آن گاه می‌توان به این سخن پاسخ داد که چرا رهبر انقلاب از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان وعده‌ی الهی یاد نمودند. در واقع انقلاب اسلامی را از آن جهت می‌توان از مصادیق وعده‌ی الهی دانست که رژیمی تا دندان مسلح را، که از حمایت قدرت‌های جهان نیز برخوردار بود، ساقط نمود.
 
اگرچه محمدرضاشاه در دهه‌ی اول حکومتش، یعنی دهه‌ی 1320، از قدرت زیادی برخوردار نبود، ولی پس از کودتای 28 مرداد 1332 و عزل دکتر مصدق از نخست‌وزیری، در کوتاه‌ترین مدت ممکن توانست تمام قدرت را در دست بگیرد و استبداد واقعی را پایه‌ریزی کند.[8] محمدرضاشاه تا آنجا پیش رفت که از دهه‌ی 1340 به بعد تسلط خود را بر مجلس نیز کامل نمود و تلاش کرد با تصویب طرح‌ها و قانون‌هایی، از طرفی کشور را هر چه بیشتر به سمت غربی شدن و دور کردن اسلام از فضای اجتماعی و سیاسی کشور پیش ببرد و از طرفی دیگر، با امتیازدهی به ابرقدرت‌ها و در رأس آن‌ها آمریکا، شرایط بقای خود را مستحکم کند.[9]
 
و این گونه بود که آغاز مخالفت‌های مردمی علیه شاه، که هم‌زمان بود با تصویب قانون کاپیتولاسیون، از اوایل دهه‌ی 40 شروع شد و سرانجام به دستگیری و تبعید حضرت امام (رحمت الله علیه) به ترکیه و دوری چهارده‌ساله‌ی ایشان از ایران انجامید. البته ناگفته نماند که محمدرضاشاه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 تلاش خود را برای تمرکز قدرت در مرکز و نیز سرکوب مخالفان خود شروع کرده بود. از همین رو، در سال 1336 با کمک سازمان اطلاعات آمریکا (اف‌بی‌آی) و نیز سازمان اطلاعات اسرائیل (موساد) توانست سازمان ساواک را تشکیل دهد که از آن زمان به بعد این سازمان به سرکوب شدید و جنایت‌های زیادی دست زد.[10] بدین ترتیب، ساواک از ارکان قدرت‌طلبی محمدرضاشاه شد؛ سازمانی که آمده بود تا فزون‌خواهی محمدرضاشاه را، به مثابه‌ی یک دیکتاتور، برای همیشه تثبیت کند.
 
دهه‌ی 40 و چند سال اول دهه‌ی 50 دوران یکه‌تازی شاه و تسلط بی‌چون‌وچرای وی بر حکومت و در واقع دوران خفقان و سرکوب شدید بود. از اواخر دهه‌ی 40، به دلیل گران شدن نفت، ثروت زیادی به دربار سلطنتی سرازیر شده بود که بخش زیادی از این ثروت انبوه در راستای اهداف آمریکا و دیگر کشورهای مستبد غربی قرار می‌گرفت. شاه با خرید سلاح و تجهیزات نظامی تلاش می‌نمود تا حیات خاندان خود را تضمین کند و خود را به عنوان قدرت اول و بنا به تئوری نیکسون، ژاندارم منطقه معرفی نماید.
 
اگرچه در همین سال‌ها سازمان‌هایی از جمله سازمان‌های چریکی فداییان خلق به مبارزه‌ی مسلحانه بر ضد رژیم شاه پرداختند، ولی نیروهای ساواک تمام این جریانات را در اواخر دهه‌ی 40 سرکوب، قتل‌ عام یا زندانی کرد.[11] با این حال، تنها جریانی که توانست به تدریج مخالفت خود را گسترده کند و رویارویی‌های آن نیز در قالب تظاهرات و در واقع با کمترین امکانات صورت می‌گرفت، جریانی بود که به وسیله‌ی حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) از عراق و در سال‌های نزدیک به انقلاب، از فرانسه رهبری می‌شد. برای این جریان، تنها نور امید مردم برای رهایی از استبداد شاهنشاهی، وجود حضرت امام (رحمت الله علیه) و رهنمودهای وی و نیز یاران نزدیک ایشان بود که در مسیر پیروزی انقلاب با تمام توان تلاش می‌کردند.
 
به ظاهر کار برای مبارزه هر روز سخت‌تر می‌شد. در سال 1353 محمدرضاشاه با انحلال دو حزب «ایران نوین» و «مردم» نشان داد که حتی استبداد بر اساس دو حزب را نیز برنمی‌تابد. او با تشکیل حزب «رستاخیز» رسماً حکومت تک‌حزبی برقرار کرد و صراحتاً اعلام کرد که هر کس می‌خواهد در ایران بماند باید به حزب «رستاخیز» بپیوندد یا اینکه از ایران برود. بدین وسیله استبدادی از نوع استالینی در ایران به وجود آورد.[12]
 
با این حال، از آبان سال 56 مخالفت‌ها با رژیم شاهنشاهی از حالت پشت‌پرده به خیابان‌ها کشیده شد و اوج آن نیز از 17 دی‌ماه همان سال اتفاق افتاد که روزنامه‌ی اطلاعات طی چاپ مقاله‌ای با عنوان «ارتجاع سیاه» (که منظور از آن روحانیت بود) به روحانیت حمله کرد و این امر موجب تظاهرات و مخالفت بسیاری از مردم گردید. در مجموع در این مدت کوتاه، یعنی از دی‌ماه 56 تا بهمن 57، فشار رژیم شاهنشاهی بر مردم به بیشترین حد ممکن رسید و رژیم، حرکت‌های مردمی را به شدت هر چه تمام‌تر سرکوب می‌کرد.
 
در این راستا، می‌توان به 17 شهریور سال 57 یا همان جمعه‌ی سیاه اشاره کرد که در آن روز رژیم شاهنشاهی چند صد نفر از مردم بی‌دفاع را قتل عام کرد.[13] با وجود سازمان‌های نظامی و اطلاعاتی، که شاه را در سرکوب مردم یاری می‌دادند، کمتر کسی می‌توانست پیش‌بینی کند که مردم ایران بتوانند با کمترین امکانات و در بدترین شرایط، رژیم شاهنشاهی پهلوی را براندازند. با این حال، با رهبری حضرت امام (رحمت الله علیه) و تظاهرات میلیونی مردم و به همراه آن، اعتصابات گسترده‌، مردم ایران توانستند در 22 بهمن همان سال، رژیم شاهنشاهی پهلوی را ساقط کنند و در کمتر از دو ماه، در یک رفراندوم عمومی، با رأی 98درصدی خود، نظام جمهوری اسلامی را تأسیس نمایند.
 
به نظر می‌رسد با نگاهی گذرا به حوادث ده سال پایانی رژیم پهلوی، وقوع انقلاب اسلامی تحقق وعده‌ی الهی بوده است و همان طور که رهبر انقلاب، حضرت آیت‌الله‌ العظمی خامنه‌ای فرموده‌اند، این تحقق وعده‌ی الهی کمترین پاداش برای مسلمانان واقعی و پیروان راه حق بوده است.